عشق
چگونه وصف کنند عارفان کمالت را
چگونه شرح دهند عاشقان جمالت را
برای درک تو عمری ست شاعران شهیر
خریده اند به جان آتش ملالت را
برای وصف دقیق تو مثل شاخه نبات
سپرده اند به حافظ خیال خالت را
به نام سرو و صنوبر نظامی و سعدی
کشیده اند به تصویر اعتدالت را
وگفته اند به فردوسی و به مولانا
به مثنوی بنویسند وصف حالت را
به شاعران معاصر برای قوت ذوق
خورانده اند دوسه قطره از خیالت را
میان این همه شاعر ولی هنوز کسی
نداده روشن و رک پاسخ سوالت را
به ناگزیر و به ناچار عاشقان دچار
گرفته اند ز دیوان خواجه فالت را
« برآستان تو مشکل توان رسید » آمد
که کس هوس نکند قله محالت را
***
تو آن بشارت سبزی که صبحگاه ازل
خدا بدل به یقین کرد احتمالت را
سپس برای دگر دیسی زمین عقیم
به خاک ریخت شبی یک نم از زلالت را
و ظهر روز دگر - در میان تابستان -
زخاک تیره برآورد نو نهالت را
و تا هنوز بلند است و سبز و تازه و تر
بی آنکه کهنه کند چرخ ماه و سالت را